"فداک"

الف قامتت که خم شد، نام باغت شد "فدک"

"فداک"

الف قامتت که خم شد، نام باغت شد "فدک"

تندخویی یا بداخلاقی ۴

چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ

خوش اخلاقی

به کارگیریِ مجموعه ی صفاتِ

به ظاهر خوب و بد است

در راستای هدف رشدِ بشریت،

و بر این اساس

گاهی جنگ، خوش اخلاقی است

و گاهی حیا، بداخلاقی...


* با پایان مجموعه ی «تندخویی یا بداخلاقی» از نظرات شما عزیزان بهره مند می شویم...

  • موافقین ۸ مخالفین ۰
  • چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ
  • سید.م

نظرات  (۹)

نگاه تازه ای بود....برداشت خودتونه صرفا یا مبنای روایی و این ها داره؟ 
پاسخ:
بله، مبنای دینی داره.
مثلا قهر کردن در روایات ما نهی شده، از طرفی هم روایاتی هست که اهل بیت با اصحابشون قهر می کردند.
این نشون میده قهر و غضب و جنگ و حیا و تعصب و تندخویی و نرم خویی و همه ی این جور عناوین، تک حکمی نیستند، بلکه ابزاری هستند برای رشد و تربیت افراد. که اگر مثلا فردی همیشه خوش رو و نرم خو باشه، این بداخلاقیه. همچنانی که شما هم غضب امیرالمومنین رو شنیدید، هم رحمتشون رو. هر دو در کنار هم هستند...
و باید هر کدوم در موضع خودش بکار گرفته بشه...
سلام
بسیار خوب بود
احسنت
پاسخ:
سلام
ممنونم...
  • ســـــر باز
  • سلام
    من هر وقت این سری پست هاتون رو می خوندم یاد این مطلب "امیر حالت ها" که توی کتاب رد پای نور در خاطرات من(خاطراتی از استاد صفایی) می افتادم؛
    میر حالت‌ها
    خیلى عصبانى بود!
    نمى‌دانم طرف مقابل چه کار کرده بود که اینقدر حاج شیخ داغ کرده بود. تا آن موقع ایشان را این قدر عصبى ندیده بودم. آنچنان داد مى‌زد و او را مؤاخذه مى‌کرد که ما مى‌ترسیدیم این وسط خودمان را نشان بدهیم و مى‌خواستیم هر جورى شده خیلى جلوى دیدش نباشیم! آخه مى‌ترسیدیم ترکشاش به ما هم اصابت کنه! 
    من که کار مهمى با حاج شیخ داشتم پیش خودم غر مى‌زدم و توى دلم به اون بنده خدا مى‌گفتم: اى بابا! تو هم وقت گیر آوردى درست موقعى که من با حاج آقا کار دارم بیاى اعصاب حاج آقا رو خط خطى کنى؟
    با دیدن اوضاع از مطرح کردن بحث خودم منصرف شدم ولى با رفتن اون بنده خدا دیدم حاج شیخ از این رو به اون رو شد و با حالت عادى و خیلى خوشمزه به من گفت: راستى تو کارى داشتى؟!
    من که اصلاً انتظار این برخورد را با این لطافت نداشتم، گفتم: حاج آقا یادم رفت چه کارى داشتم ولى حالا یه سؤال ازتون دارم، شما مطمئن هستید که تا چند دقیقه پیش عصبانى بودید؟!
    ـ آره چطور مگه؟!
    ـ مگه مى‌شه؟! اون عصبانیتى که شما داشتید اگه من داشتم تا دو روز به خودم هم روى خوش نشون نمى‌دادم ولى شما؟!! نمى‌دونم والله!
    ایشان که سؤال مرا خوب متوجه شده بود گفت: آدم باید روى حالت‌هاش کنترل و تسلط داشته باشه، نه اینکه تحت کنترل حالت‌هاش باشه. من باید بتونم هر موقع لازمه عصبانى باشم هر موقع لازمه بخندم و...من باید امیر بر حالت‌هاى خودم باشم نه اسیرشون. همه اینها خنده‌ها غضب‌ها و... به عنوان یک وسیله و یک امکان در اختیار من هست پس باید بدونم کجا و چه جورى از این امکان استفاده کنم که لازمه‌اش هم اینه که بر اون‌ها مسلط باشم و تسخیر شون کرده باشم.
     
    آدمى با دگرگون شدن تلقّى‌اش از خودش، تحولى در اهدافش راه مى‌یابد. با توجه به اندازه‌هاى وجودى آدمى‌است که ارزش‌هاى جدید مطرح مى‌شوند.
    براى این ارزش‌هاست که برنامه ریزى‌ها شکل مى‌گیرد. این چنین آدمى است که به اسارت نمى‌رود و امیر وجود خویش و دنیاى خویش و شرایط و روابط خویش است. این چنین آدمى است که براى فرمان روایى و آزادى وجودش حساب باز مى‌کند و رنج‌ها را تحمّل مى‌نماید و حتى مرگ را بر زندگى ترجیح مى‌دهد که زندگى انسانى ما در انتخاب، شکل مى‌گیرد. «چهل حدیث از امام حسین(ع)، ص: 73»
     
    تند خویى اگر عادت و غضب نباشد و با دل آرام و مسبوق به محبت و یا سرشار از محبت باشد یک ارزش هست وگرنه جهنم را مى‌سازد و رنج را مى‌آفریند. «وارثان عاشورا، ص: 169»

    خیلی خوبه گاهی نظرات رو باز می کنید تا ما به فیض برسونیمتون ;-)

  • ســـــر باز
  • سلام
    من هر وقت این سری پست هاتون رو می خوندم یاد این مطلب "امیر حالت ها" که توی کتاب رد پای نور در خاطرات من(خاطراتی از استاد صفایی) می افتادم؛
    میر حالت‌ها
    خیلى عصبانى بود!
    نمى‌دانم طرف مقابل چه کار کرده بود که اینقدر حاج شیخ داغ کرده بود. تا آن موقع ایشان را این قدر عصبى ندیده بودم. آنچنان داد مى‌زد و او را مؤاخذه مى‌کرد که ما مى‌ترسیدیم این وسط خودمان را نشان بدهیم و مى‌خواستیم هر جورى شده خیلى جلوى دیدش نباشیم! آخه مى‌ترسیدیم ترکشاش به ما هم اصابت کنه! 
    من که کار مهمى با حاج شیخ داشتم پیش خودم غر مى‌زدم و توى دلم به اون بنده خدا مى‌گفتم: اى بابا! تو هم وقت گیر آوردى درست موقعى که من با حاج آقا کار دارم بیاى اعصاب حاج آقا رو خط خطى کنى؟
    با دیدن اوضاع از مطرح کردن بحث خودم منصرف شدم ولى با رفتن اون بنده خدا دیدم حاج شیخ از این رو به اون رو شد و با حالت عادى و خیلى خوشمزه به من گفت: راستى تو کارى داشتى؟!
    من که اصلاً انتظار این برخورد را با این لطافت نداشتم، گفتم: حاج آقا یادم رفت چه کارى داشتم ولى حالا یه سؤال ازتون دارم، شما مطمئن هستید که تا چند دقیقه پیش عصبانى بودید؟!
    ـ آره چطور مگه؟!
    ـ مگه مى‌شه؟! اون عصبانیتى که شما داشتید اگه من داشتم تا دو روز به خودم هم روى خوش نشون نمى‌دادم ولى شما؟!! نمى‌دونم والله!
    ایشان که سؤال مرا خوب متوجه شده بود گفت: آدم باید روى حالت‌هاش کنترل و تسلط داشته باشه، نه اینکه تحت کنترل حالت‌هاش باشه. من باید بتونم هر موقع لازمه عصبانى باشم هر موقع لازمه بخندم و...من باید امیر بر حالت‌هاى خودم باشم نه اسیرشون. همه اینها خنده‌ها غضب‌ها و... به عنوان یک وسیله و یک امکان در اختیار من هست پس باید بدونم کجا و چه جورى از این امکان استفاده کنم که لازمه‌اش هم اینه که بر اون‌ها مسلط باشم و تسخیر شون کرده باشم.
     
    آدمى با دگرگون شدن تلقّى‌اش از خودش، تحولى در اهدافش راه مى‌یابد. با توجه به اندازه‌هاى وجودى آدمى‌است که ارزش‌هاى جدید مطرح مى‌شوند.
    براى این ارزش‌هاست که برنامه ریزى‌ها شکل مى‌گیرد. این چنین آدمى است که به اسارت نمى‌رود و امیر وجود خویش و دنیاى خویش و شرایط و روابط خویش است. این چنین آدمى است که براى فرمان روایى و آزادى وجودش حساب باز مى‌کند و رنج‌ها را تحمّل مى‌نماید و حتى مرگ را بر زندگى ترجیح مى‌دهد که زندگى انسانى ما در انتخاب، شکل مى‌گیرد. «چهل حدیث از امام حسین(ع)، ص: 73»
     
    تند خویى اگر عادت و غضب نباشد و با دل آرام و مسبوق به محبت و یا سرشار از محبت باشد یک ارزش هست وگرنه جهنم را مى‌سازد و رنج را مى‌آفریند. «وارثان عاشورا، ص: 169»

    خیلی خوبه گاهی نظرات رو باز می کنید تا ما به فیض برسونیمتون ;-)

    پاسخ:
    سلام
    خیلی تذکره ی به جایی بود...
    +
    چشم حتما :))
  • علی حقیقی
  • سلام علیکم
    احسنتم...
    خیلی مهمه که آدم استثنائات رو بشناسه و همه جا از روی عقل رفتار کنه نه از روی حفظیات...
    به نکته خیلی دقیقی اشاره فرمودید...تشکر
    ضمناً حقیر هم با مطالب مهدوی (رجعت و پاسخ به سوالات و شبهات مهدویت و...) در خدمت حضرتعالی هستم.
    پاسخ:
    سلام
    ممنون از شما...
    البته ما این ها رو گفتیم که دیگه اسمش نشه استثناء، بلکه بشه طبق قاعده...
    +
    بزرگوارید. موفق باشید...
  • سروش آسمانی
  • سلام علیک
    فکر میکنم در متن، حق مطلب را ادا کرده اید.
    پس فقط میگم تشکر و خیلی مطلب بجایی هست توی اوضاع و احوال این روزهای افکار پریشان ما جوانان که هر قسمت از اعتقاد و ایمانمان را از جایی عاریه داریم.
    پاسخ:
    سلام
    ممنون... لطف دارید...
    إن شآءالله خوش اخلاق باشیم...
    جالب بود
    پاسخ:
    :)
  • دختر حــَوا :)
  • سلام.
    منظورتونو نفهمیدم.
    پاسخ:
    منظور این مطلب رو؟!
    مجموعه ی چهار مطلبیه که توصیه می کنم چهارتا رو بخونید، بعد اگه متوجه نشدید کامل توضیح می دم.‌‌
  • مُحمّد مَهدِے
  • بله

    انسان کامل هم باید دافعه داشته باشد و هم جاذبه
    پاسخ:
    احسنتم